همشهری آنلاین_ نصیبه سجادی: او آرزو داشت پشت نیمکتهای مدرسه بنشیند و فارغ از مشکلات زندگی مانند همه همسالانش درس بخواند، اما تا زمانی که پایش به ایلیا باز نشد، این حسرت روی دلش سنگینی میکرد. ایلیا مدرسهای در شهرری است که برای آموزش و مهارتآموزی کودکانکار تأسیس شده است. حدود15سال از فعالیت مدرسه ایلیا میگذرد و در طول این سالها بیش از 3هزار کودککار پشت نیمکتهای آن تحصیل کردهاند.
سرنخ حکایت پاگرفتن مدرسه ایلیا به روزهایی میرسد که «منیره آرزومندی» دانشجو بود. او هر روز در مسیر خانه تا دانشگاه کودکانی را میدید که در هوای داغ چله تابستان یا سرمای استخوان سوز چله زمستان لابهلای آدمها و خودروها میچرخند و با التماس و اصرار آدمهای عجول وکم حوصله را وادار به خرید دستمال کاغذی، آدامس یا فال میکنند. آرزومندی که مادر 2کودک بود و در رشته مددکاری اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تحصیل میکرد، نمیتوانست از کنار این کودکان بیتفاوت بگذرد. او دلش میخواست برای آنها شرایطی را به وجود آورد که طعم سرخوشیهای دوران کودکی را بچشند و آیندهای آسوده داشته باشند. دغدغه تقدیر این کودکان آرزومندی را واداشت که «مقایسه ویژگیهای کودکانکار و خیابان و کودکان عادی» را بهعنوان موضوع پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد خود انتخاب کند. او برای تحقیق درباره این موضوع به مراکز ویژه کودکانکار محلههای شوش و هرندی سر میزد و مدتهای طولانی پای حرفها و درددلهای این کودکان مینشست.
- سواد، کلید خانه آرزوها
اوقات فراغت کودکانکار محلههای شوش و هرندی در این مراکز سپری میشد، ولی برنامههایی که برای آنها تدارک میدیدند هدفدار نبود و اوقاتشان به بطالت میگذشت. اغلب این کودکان اتباع مهاجر بودند یا به دلایل مختلف مدارک لازم برای ثبتنام در مدارس عادی را نداشتند. خانوادههای آنها هم که فرزندانشان را نانآور خانه و تأمینکننده معاش خود میدانستند، به تحصیل آنها رغبتی نداشتند. این شرایط موجب تأسف و نگرانی آرزومندی بود و از اینکه میدید به نیازهای واقعی کودکان رنجدیده کار و خیابان توجه نمیشود، غصهدار میشد. خانم مددکار خوب میدانست که فراهم کردن امکان تحصیل و سوادآموزی بچهها مهمترین و نخستین قدم برای ساختن آینده آنهاست و تصمیم گرفت با تعدادی از دوستان همفکر خود مدرسهای تأسیس کند که آیندهای روشن را برای کودکانکار و خیابان رقم بزند. آنها در ساختمان کوچکی در پشت حرم حضرت عبدالعظیم(ع) که شهرداری منطقه دراختیار آنها گذاشت، کار خود را شروع کردند.
- آموزش مهارتهای زودبازده
اوایل آنجا فقط حکم پاتوقی امن و آسوده را برای بچهها داشت که دور هم جمع میشدند، با آموزگاران خود گپی میزدند و دلی سبک میکردند، نقاشی کشیدن را یاد میگرفتند و وعدهای غذای گرم و مقوی میخوردند، اما کمکم به مدرسهای 9پایه تبدیل شد که در فضای آن همه امکانات مدارس دولتی مهیا بود و کودکان بدون داشتن مدارک هویتی و اقامتی میتوانستند در آنجا درس بخوانند. آرزومندی و دوستانش نام «ارتقای کیفیت زندگی ایرانیان» را برای مدرسه خیریه خود انتخاب کردند که اختصار معنای لاتین آن «ایلیا» و نام مولا علی(ع) بود. آموزگاران جوان ایلیا در کنار آموزش مفاهیم کتابهای درسی تلاش میکردند مهارتهای زندگی را به بچهها بیاموزند و شخصیتشان را قوی و سالم بار بیاورند. آنها میدانستند که به دلیل مهارت نداشتن و ناتوانی پدر و مادر یا سایر اعضای بالغ خانواده در کسب درآمد، بسیاری از کودکانکار نانآور خانه شدهاند و با آموزش مهارتهای زودبازده مانند خیاطی، ملیلهدوزی، ترمهدوزی یا گلهای کاغذی به بازتوانی و حرفهآموزی اعضای بالغ این خانوادهها میپرداختند. اکنون 15سال از پاگرفتن مدرسه ایلیا میگذرد و در این مدت کودکان بسیاری پشت نیمکتهای این مدرسه مسیر زندگی خود را پیدا کردهاند.
- عشق نخستین شرط آموزگاری
آرزومندی میگوید: «چند سال پیش با فرمان مقام معظم رهبری آموزش و پرورش کشور مکلف شد شرایطی را به وجود آورد که هیچ کودکی از تحصیل باز نماند و بچههایی که مدارک اقامتی و هویتی ندارند از درس خواندن محروم نشوند. این توصیه راه پیشرفت را برای بسیاری از دانشآموزان ایلیا باز کرد و با موفقیت درآزمونی که برگزار شد، توانستند در سایر مدارس به تحصیل خود ادامه دهند.» آموزگاران مدرسه ایلیا باید عاشق بچهها و شغلشان باشند تا بتوانند دشواریهای آموزش به مردان و زنان کوچک کف خیابان را تحمل کنند. آرزومندی میگوید: «افراد زیادی تمایل دارند داوطلبانه در آموزش بچهها به ما کمک کنند، اما معمولاً نیروهای داوطلب به نظم و استمرار همکاری خود مقید نیستند و تغییر مداوم آموزگاران به تحصیل و شرایط عاطفی دانشآموزان آسیب میزند، به همین دلیل کادر آموزشی ایلیا را با وسواس و در نظرگرفتن ملاکهای مختلف استخدام میکنیم. حقوق و مزایای مادی این معلمان چندان نیست و یکی از ملاکهای انتخاب آنها عشق و علاقه به کودکان است تا خود را در مقابل سرنوشت آنها متعهد بدانند.» چرخ فعالیتهای مدرسه ایلیا با کمک خیّران میچرخد و در کنار آموزش سواد و مهارتآموزی به کودکانکار به تأمین معیشت آنها کمک میکند. در آغاز دوره شیوع کرونا که درس و مدرسه تعطیل شد، این مدرسه به کارگاه تولید ماسک و لباس بیمارستانی تبدیل شد و بانوان سرپرست خانوار که در ایلیا فوت و فن خیاطی را آموخته بودند، 150هزار ماسک و 20هزار گان معمولی و ایزوله تولید و به بیمارستانهای کشور اهدا کردند. آرزومندی میگوید: «مواد اولیه ماسکها وگانها به وسیله خیّران تأمین شد و بانوان سرپرست خانوار در ازای تولید این لوازم دستمزد دریافت کردند.»
- در مدرسه ایلیا استعدادهای درخشان زیادی وجود دارد/ دوست دارم هنرمندی تحصیلکرده شوم
«علیرضا» یکی از دهها نوجوان نخبه و بااستعدادی است که اگر گذرش به مدرسه ایلیا نمیافتاد، شاید توانمندیها و آرزوهایش درکف خیابان و لابهلای مشکلات زندگی به حسرت تبدیل میشد، اما اکنون سرنوشت متفاوتی پیدا کرده و برای رسیدن به آرزوهایش تلاش میکند. علیرضا بازیگر سینما و تئاتر است و امور رایانهای مدرسه ایلیا را انجام میدهد.
چطور با مدرسه ایلیا آشنا شدی؟
از بچگی برای تأمین مخارج زندگی خودم و خانوادهام در یک کارگاه گونیبافی کار میکردم. من عاشق درس و مدرسه بودم، ولی چون مدارک هویتی و اقامتی نداشتم مدارس دولتی من را ثبتنام نمیکردند. 2سال با پاسپورت یکی از آشنایانم در مدارس دولتی درس خواندم، ولی او از ایران رفت و مجبور شدم درسم را رها کنم. این موضوع خیلی روی من تأثیر گذاشت و افسردگی گرفتم. خواهرزاده یکی از دوستانم در مدرسه ایلیا درس میخواند و وقتی حال من را دید، پیشنهاد کرد در اینجا درس بخوانم. از بس این در و آن در زده بودم، باور نمیکردم بدون مدارک میتوانم درس بخوانم، اما اینجا از من هیچ هزینه و مدارکی نخواستند و کمکم کردند که حالم خوب شود.
هنوز هم در کارگاه گونیبافی کار میکنی؟
پس از آنکه دورههای ICDL را آموزش دیدم، گونیبافی را کنار گذاشتم و در بخش آی.تی مدرسه مشغول به کار شدم. از وقتی در مدرسه کار میکنم اوقات فراغت بیشتری دارم و توانستم به بازیگری که هنر مورد علاقهام بود، بپردازم.
در بازیگری چقدر پیشرفت داشته ای؟
وقتی در ایلیا مشغول کار و تحصیل شدم، کمکم روحیه و انگیزهام را به دست آوردم و در کلاسهای آموزش بازیگری ثبتنام کردم. در طول 2سالی که در این کلاسها شرکت میکنم در 2فیلم و چند تئاتر بازی کردم و در آموزشگاه بازیگری بورسیه شدم.
بازیگری را بهعنوان هدف آیندهات انتخاب کرده ای؟
بازیگری عشق و آرزوی من است، ولی دوست ندارم یک بازیگر کمسواد باشم و دلم میخواهد یک هنرمند متخصص باشم تا هم به آرزوهایم برسم و هم کمک خرج زندگی پدر و مادر پیر و 5خواهرم باشم. من در مدرسه ایلیا تا کلاس نهم درس خواندهام، ولی در مدارس دیگر نمیتوانم بدون مدارک به تحصیلم ادامه دهم.
نظر شما